معنی کشوری افریقایی
حل جدول
الجزایر • آنگولا • بنین • بوتسوانا • بورکینافاسو • بوروندی • کامرون • کیپورد • جمهوری آفریقای مرکزی • چاد • مجمعالجزایر قمر • جمهوری دموکراتیک کنگو • جمهوری کنگو • ساحل عاج • جیبوتی • مصر • گینه استوایی • اریتره • اتیوپی • فرانسه (مایوت • ریونیون) • گابن • گامبیا • غنا • گینه • گینه بیسائو • ایتالیا (پانتلریا) • کنیا • لسوتو • لیبریا • لیبی • ماداگاسکار • مالاوی • مالی • موریتانی • موریس • مراکش • موزامبیک • نامیبیا • نیجر • نیجریه • پرتغال (مادیرا) • رواندا • سائوتومه و پرنسیپ • سنگال • سیشل • سیرالئون • سومالی • آفریقای جنوبی • اسپانیا (جزایر قناری • سبته • ملیلیه • پلاساس د سبرانیا) • سودان • سودان جنوبی • اسواتینی • توگو • تانزانیا • اوگاندا • یمن (سقطرا) • زامبیا • زیمبابوه
کشور افریقایی
زیمبابوه
بیماری افریقایی
آبولا
از کشورهای افریقایی
گامبیا، زیمبابوه، گابن، لیبی، مالاوی، مالاوی، سنگال، غنا، کامرون، اتیوپی، توگو، تونس، بوروندی، غنا، کنیا
اهوی بزرگ افریقایی
ایمپالا
نوعی افعی افریقایی
ناجا سیامنسیس، مار دمنده ، آتراکتاسپیس
کشوری
مقابل لشکری
واژه پیشنهادی
نیجر
الجزایر، آنگولا، بنین، بوتسوانا، بورکینافاسو، بوروندی، کامرون، کیپورد، جمهوری آفریقای مرکزی، چاد، مجمعالجزایر قمر، جمهوری دموکراتیک کنگو، جمهوری کنگو، ساحل عاج، جیبوتی، مصر، گینه استوایی، اریتره، اتیوپی، گابن، گامبیا، غنا، گینه، گینه بیسائو، کنیا، لسوتو، لیبریا، لیبی، ماداگاسکار، مالاوی، مالی، موریتانی، موریس، مراکش، موزامبیک، نامیبیا، نیجر، نیجریه، رواندا، سائوتومه و پرنسیپ، سنگال، سیشل، سیرالئون، سومالی، آفریقای جنوبی، سودان، سودان جنوبی، سوازیلند، توگو، تانزانیا، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا، زیمبابوه، نامیبیا
لغت نامه دهخدا
کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی) منسوب به کشورکه از قراء صنعای یمن می باشد. (از انساب سمعانی).
کشوری. [ک ِش ْ وَ] (ص نسبی، اِ) آنکه یا آنچه به کشور نسبت دارد. هرچیز که به کشور منسوب باشد. || مردمی که در مملکتی زیست می کنند و جزء قشون و سپاهیان نیستند. آنکه به سپاهی گری زیست نکند. مقابل لشکری. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
مردمی که در مملکتی زیست میکنند و جز قشون و سپاهیان نیستند، مقابل لشکری
فارسی به آلمانی
Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Zustand (m)
معادل ابجد
948